روزی
روزی از این کوچه های سرد خواهم گذشت
ازاین پرد های مه و برف
از این درختان بیشمار کاج
ازاینهمه تنهایی و
اینهمه سکوت
در انتهای افق
جایی که ابرها به زمین می رسنند
خیابانی است
پرازآفتاب
و کوچه خاک آلودیست
پراز رازهای شگفت
پراز نشانه های زندگی
جایی که کودکی من هنوز آواز خوان میگذرد
و چشم های حسرت ناک من
از پس این شیشه های مه گرفته
هنوز درجستجو ست
درآن دوردست
خانه ایست
با درختان انگور
و گل های سرخ
و آواز قمری های عاشق
روز ی از این پرده ها ی مه و برف خواهم گذشت
از این کوچه های خاکستری
از این فصول بیگانه
روزی ......