سردارجنگل
Sunday, September 16, 2007
  نجات پناهندگان سیاسی !!
نجات پناهندگان سیاسی !!
دوستی به من میگفت که درایران وزارت اطلاعات و انجمن های وابسته اش که نام انجمن نجات را برخودشان گذاشته اند به خانواده او مراجعه کرده اند که زنگ بزنید و بستگانتان را که درخارج پناهنده شده اند به ایران بیاورید ! و نجاتشان دهید! این روزها در اخبار مختلف سازمان های سیاسی و دربعضی وب لاگ ها ی پناهندگان سیاسی هم مواردی را دیده ام. خوبست امشب کمی درمورد پناهنده سیاسی صحبت کنم. اساسا چرا ایرانیان پناهنده سیاسی شده اند ؟ معنای این ترم چیست ؟ الزامات پناهنده شدن چیست . پناهنده سیاسی کسی است که بدلیل عقاید سیاسی اش و اقداماتی که درجهت آن اعتقاد سیاسی اش انجام داده است . جانش درخطر قرار گرفته است یعنی اگر درکشور خودش میماند اعدامش میکردند ویا به زندان وشکنجه محکوم میشد
بنابراین اگر کسی جانش در کشورش درخطر نبوده است هیچ دلیلی برای پناهنده شدن اش وجود ندارد و بنابراین دردادگاه پناهندگی رد میشود و به کشورش بازگردانده میشود. یک پناهنده سیاسی تازه وقتی دردادگاه قبول بشود باید سالها صبرکند تا به عنوان مهاجر و یا شهروند قبولش کنند. بعد از جریان 11 سپتامبر این مراحل بسیار مشکل شده است . و بارها و بارها شخص پناهنده را برای بازجویی به اداره امنیت و اطلاعات فرا میخوانند. بارها مدارک او را مرور میکنند و درمورد آنچه که دردادگاه اول گفته است سئوالات جدیدی میکنند و یعنی اینکه به اصطلاح رس یک پناهنده را می کشند تا به او اجازه اقامت دایم و یا تابعیت بدهند. این از روال پناهندگی سیاسی . اما اینکه چه شده است که حالا رژیم جمهوری اسلامی و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی اش ! خواهان نجات پناهند ه ها یی شده است که از دست همین رژیم و همین دستگاه مخوف زندان و شکنجه و داغ و درفش اساسا گریخته اند و به یک کشور دیگر درعین غربت و بیگانگی پناه جسته اند ، البته خود طرفه داستانی است که باید فقط شنید و چهار شاخ نشست و به آن به تلخی اندیشید و لبخند زد و یا گریست
بعد تازه آدم وقتی کمی فکر میکند دچار این ابهام میشود که این پناهنده مظلوم سیاسی را که تازه بعد از سال ها پرس و جو و دادگاه و تحقیر و بدبختی و ترس و لرز و کاغذ گرفتن و کاغذ دادن و هزار ویک جور بیچارگی یک مدر ک قانونی بدست آورده است و میتواند کمی احساس آرامش کند که جا و پناهی دارد . کسی بدنبالش نمیتواند بیاید . کسی تعقیب اش نمی کند و کسی نمیخواهد خودش و خانواده اش را اعدام کند این فرشتگان نجات میخواهند از چه چیز ی نجات اش بدهند و به چه چیزی برسانند ش؟
دوست مذکور به من میگفت که برادرش درایران ورشکست شده است . یک مغازه فکسنی داشته است و برای راه بردن آن چند وام بانکی گرفته است . با بهره 24 درصد ( فکرش را بکنید 24 درضد سود یک وام بانکی ) بعد از مدتی که مرتب سود به اصل وام اضافه شده و باز سود و سود آنقدر میزان بدهی بالا رفته است که دیگر نتوانسته آنرا بپردازد . خانه و ماشین و مغازه و هرچه داشته از دست داده است . ضامن هایش دچار دردسر شده اند و فامیل ها که هرکدام دراین جریان ضررکرده اند ترکش کرده اند. از غم و غصه زیاد دچار بیماری شده است و نیاز به عمل جراحی پیدا کرده است . برای مخارج درمان و بیمارستان 7 میلیون تومان ( 7 هزار دلار) پول لازم دارد .و مانده است که چه بکند .
تنها کمکی که این دوست توانسته است به برادرش بکند این بوده که بگوید هر طور میتوانید از ایران خارج بشوید . میگوید به پسرش که مهندس مکانیک است گفتم حتی اگر شده ویزای کاری هم بگیری بگذار و بیا اینجا . اگر بیایی بسرعت میتوانی کار پیدا کنی و به خانواده ات کمک کنی .
حالا فکرش را بکنید که چه کسی میخواهد چه کسی را نجات بدهد . و معنی نجات اساسا چه میتواند باشد
گروه گروه ایرانیانی که تحصیلاتی کرد ه اند و یا سرمایه ای دارند و بهرحال توان این را دارند که بتوانند از آن خراب شده ( ایران جمهوری اسلامی ) نجات یابند دارند مهاجرت میکنند. و آن دیوانه ها انجمن نجات راه انداخته اند که نجات یافتگان از آن جهنم بی سرو ته را دوباره برگردانند.
معنای نجات یافتن درجمهوری اسلامی چیست
1- کارت بیمه پزشکی ات را که دریک کشور اروپایی و یا کانادا و استرالیا و اینها بدست آورده ای و میتوانی هرروز و هرساعت که بخواهی به هربیمارستان و یا دکتر و کلینکی مراجعه کنی و انواع آزمایشات را انجام دهی بدون اینکه پولی بپردازی بگذار و به ایران برو و برای یک عمل کوچک جراحی اولا ماه ها درنوبت بمان وبعد هم حتی آفتابه توالتت را هم بفروش تا بتوانی مخارجش را بپردازی
2- بیمه بیکاری و بازنشستگی و ناتوانی و همه این نوع بیمه ها را که درعرض سالها تلاش و کار بدست آورده ای بگذار و برو ایران و دربه در بدنبال کار حتی یک کار بخور و نمیر شب و روز بگرد .
دوست من میگوید برادرزاده اش لیسانسیه ادبیات است . مدتهاست دنبال کار میگردد . کاری نیست . دریک مهد کودک به او پیشنهاد کار داده اند با ماهی 30 هزار تومان (یعنی 30 دلار!!!) معلوم نیست حتی پول تردد ش را هم میتواند با این حقوق بپردازد یا نه . درهرکشور اروپایی و یا آمریکایی حقوق یک روز یک کارگر ساده با حساب 7 دلار درساعت میشود 56 دلار یعنی حقوق یک روز یک کارگر در کشورهای دیگر معادل دوبرابر حقوق یک لیسانسیه دریک ماه است
دانشگاه ها و کالج های فراوان و بدون کنکور و دردسر را رها کن و بچه هایت را بردار به ایران ببر که برای رفتن به یک دانشگاه یا باید علامه دهر بشوند و یا هرچه پول دارند بدهند و سرانجام هم مدرکی دریافت کنند که تنها خاصیت اش اینست که بگذارند در کوزه وآبش را بریزد دور! ...
صد ها کانال تلویزیونی متنوع - تمام سایت های اینترنتی بدون فیلتر . کتابخانه ها - سینما ها و تئاترها و همه این امکانات را بگذارد و برود درایران که چه چیزی را تماشا کند؟ صحنه های سنگسار و قطع دست و دارزدن محکومین و یا بچه های خیابان خواب و اجساد مرده ها را ؟
بقیه چیزها مثل جیره بندی بنزین - دستگیری به اتهام بدحجابی - دستگیری به اتهام تظاهرات . شکنجه به اتهام عکس گرفتن و تظاهرا ت و را درز میگیرم و میگذرم که داستانش بسیار طولانی است .
معنی نجات درفرهنگ جمهوری اسلامی را هم فهمیدیم . انسان فقط درمیماند که آیا آن انجمن های نجات کذایی چشم هم دارند و درخیابان ها کودکان کارتون خواب را هم می بینند و یا فقط چشم به پناهنده های سیاسی دوخته اند که نجاتشان بدهند؟ و آیا درجمجمه شان مغزی هم هست ؟
بقول پدرمرحوم من : عقل هم چیز خوبی است
از وب لاگ یادداشت های زری اصفهانی
 
ادبی - سیاسی

My Photo
Name:

I am a physician, a poet and a writer from Iran.

ARCHIVES
2005-12-18 / 2005-12-25 / 2006-01-01 / 2006-01-08 / 2006-01-15 / 2006-01-29 / 2006-02-05 / 2006-02-12 / 2006-02-19 / 2006-02-26 / 2006-03-05 / 2006-03-12 / 2006-03-19 / 2006-03-26 / 2006-04-02 / 2006-04-09 / 2006-04-16 / 2006-04-23 / 2006-04-30 / 2006-05-07 / 2006-05-14 / 2006-05-28 / 2006-06-11 / 2006-06-18 / 2006-06-25 / 2006-07-02 / 2006-07-16 / 2006-08-13 / 2006-09-03 / 2006-09-24 / 2006-11-05 / 2006-11-12 / 2007-01-07 / 2007-01-21 / 2007-01-28 / 2007-02-04 / 2007-02-11 / 2007-02-25 / 2007-03-04 / 2007-03-11 / 2007-03-25 / 2007-04-08 / 2007-04-15 / 2007-06-24 / 2007-07-01 / 2007-07-08 / 2007-08-26 / 2007-09-09 / 2007-09-16 / 2007-10-28 /


Powered by Blogger