گردهمايي زنان و ماموران نيروي انتظامي در روز زن سرباز نزن! من مادر توام.... مريم کاشاني m.kashani@roozonline.com ۱۸ اسفند ۱۳۸۴ roozonline خلاصه: گردهمايي زنان ايران در روز جهاني زن، به خشونت کشيده شد و مامورين نيروي انتظامي، آن جور که خانم محبوبه عباسقلي زاده، مي گويد: "هيچ کس را از باتوم بي نصيب نگذاشتند" حتي خانم سيمين بهبهاني را، که چشمانش ديگر به درستي نمي بيند. --> گردهمايي زنان ايران در روز جهاني زن، به خشونت کشيده شد و مامورين نيروي انتظامي، آن جور که خانم محبوبه عباسقلي زاده، مي گويد: "هيچ کس را از باتوم بي نصيب نگذاشتند" حتي خانم سيمين بهبهاني را، که چشمانش ديگر به درستي نمي بيند. اما، مي گويد: "تا زنده هستم، کنار اينها هستم. زن هاي ايراني ايستاده اند و تا حق خود را نگيرند، از پا نمي نشينند." و او خود نيز از پاي ننشسته است. هر چند که پاي رفتن ندارد: "بيمارم، اما دلم آرام نگرفت." و دلش آرام نگرفت، چرا که مي خواست کنار چند صد زني باشد، که آمده بودند، در اين يک روز از سال، که روزشان است، از حقوق خويش سخن بگويند. شادي صدر، وکيل دادگستري، داستان اين روز را چنين بازگو مي کند: "ساعت چهار مراسم شروع شد. در پارک دانشجو. از همان اول ماموران مرتب از خانم ها خواستند متفرق شوند. هنوز يک ربع هم نگذشته بود؛ داشتند اولين جملات بيانيه را مي خواندند، که نيروهاي انتظامي حمله را شروع کردند. دستور زدن داشتند. فرمانده شان مرتب مي گفت: بزن! بزن!" و اين زدن، پير و جوان نمي شناخت: "دو جور باتوم داشتند، هم معمولي، هم برقي. مرتب هم فحش مي دادند. فحش هاي رکيک.....عادي ترين فحش بود. کار که به اينجا رسيد...." سرودخوانان سيمين بهبهاني ادامه مي دهد: "در پيش چشمم منظره اي ديدم که هرگز فراموش نمي کنم. خانم ها شروع به حرکت کردند، و در همان حال سرود مي خواندند. حق خود را مي خواستند." و زير ضربات باتوم مي خواندند:اي زن، اي حضور زندگي/ به سر رسيد زمان بندگي و سرباز مي زد: "ماموري به طرف من آمد. دختر جواني به او گفت: اگر به خانم بهبهاني دست بزني، خودم را آتش مي زنم. او هم شجاعت خود را نشان داد. مشت و لگد و باتوم. گفتم: من بيدي نيستم که از اين بادها بلرزم." و جمعيت، سرود را پي مي گرفت:جهان ديگري ممکن است/ تلاش ما سازنده آنست/اين صدا، صداي آزاديست/اين ندا، طغيان آزاديست/ رهايي زنان ممکن است/ اين جنبش زاينده آنست... خانم صدر ادامه مي دهد: "بچه ها مي خواندند. ولي پليس ها از چند طرف به ميانه جمعيت نفوذ کردند. بچه ها پخش و پلا شدند . جمعيت به چند پاره تقسيم شد، وقتي حمله شديدتر شد، طبيعتاخواندن سرود قطع شد. هر کس را که مي ايستاد يا مقاومت مي کرد، مي زدند. يا هر کسي را که درگير مي شد." و کسي درگير مي شد؟ بله. خيلي زياد. خانم صدر مي گويد و ادامه مي دهد: "بخصوص دختران جوان. وقتي نيروي انتظامي شروع به زدن و فحش دادن کرد، بچه ها ايستادند و جواب دادند. بيشترشان هم جوان بودند. پسرهاي جوان هم بودند." چمعيت چقدر بود؟ خانم صدر، تعداد نمي دهد زيرا: "شمارش من خوب نيست.هر وقت هم عددي مي گويم بعدا بقيه مي گويند کم گفتي. اما اين را مي دانم که نيروهاي پليس چند برابر بود. شايد سه به يک." پليسي که بيش از همه "به خود" توهين کرد. "به لباسش. ماموران نهايت بي عقلي را نشان دادند. پليس بايد محافظ مردم باشد. حافظ قانون باشد. اما اينها؟ چه فحش هايي مي دادند! من خيلي متاسفم، و بيشتر براي خود اينها، چون دليلي نمي بينم که آتش کينه جوانان را چنين برافروزند.اين مامورين به خودشان اهانت کردند." اين را خانم سيمين بهبهاني مي گويد. و خانم محبوبه عباسقلي زاده، چنين پي مي گيرد: "اين ماموران وقتي به زن ها مي رسند، فحش هاي رکيک مي دهند. فحش هاي ناموسي. انگار چهارتا مزدور خياباني هستند اين زن ها. اين بينشي است که بين مامورين خود ترويج مي کنند. بعد وقتي به ماموان مي گوييم: چرا مي زني؟ ما مثل خواهر و مادر تو هستيم، بعضي هايشان در همان لحظه تکان مي خورند، ولي خب، آموزشي که به اينها داده اند اينطوريست." سخن از حق و خانم صدر، از عابراني مي گويد که اين صحنه ها را مي ديدند و "مي پرسيدند: چرا شما را مي زنند؟ مي گفتيم:روز جهاني زن است. حق مان را مي خواهيم. ما يک روز در سال داريم، آن را هم از ما دريغ مي کنند."خانم عباسقلي، داستان اين "دريغ" را چنين تعريف مي کند: "ما در دو سه بار قبلي، هر بار تقاضاي مجوز کرديم، ندادند و بعد هم ريختند و متفرق کردند. براي همين اين بار به اين نتيجه رسيديم که مطابق قانون اساسي عمل کنيم که برگزاري نشست آرام احتياج به مجوز ندارد. اين مراسم هم از نظر ما يک نشست مدني بود. هر چند خود اين مجوز نگرفتن هم اعتراضي بود به اينکه چرا هر تجمعي بايد مجوز داشته باشد. تا اينکه دو روز پيش، آقايي از اداره سياسي فرمانداري تهران با من تماس گرفت و گفت مي خواهيم درارتباط با برنامه هشت مارس با شما صحبت کنيم. معمولا هم آدم هاي امنيتي در جاهايي که ظاهر اطلاعاتي ندارد، از آدم بازجويي مي کنند. براي همين در فرمانداري تهران قرار گذاشتند. ديروز رفتم. سه چهار نفر بودند، نمي دانم چه کساني بودند و يا از کجا بودند، ولي ادعا مي کردند که همان جا کار مي کنند. حرف شان اين بود که ما با اين نشست برخورد مي کنيم. نيروي انتظامي مي آيد، اول تذکر مي دهد، بعد متفرق مي کند، و حمله. يعني عين همين سناريويي را که امروز پياده کردند، براي من توضيح دادند. بعد هم گفتند ولي اگر تقاضاي مجوز بکنيد، ما مجوز مي دهيم. رفتار آنها آنقدر به نظر من دموکراتيک آمد که پرسيدم در ورزشگاه شيرودي هم مجوز مي دهيد؟ گفتند: بله، حتي در آنجا. اما بايد همين الان برنامه جلوي پارک دانشجو را لغو کنيد. من البته همان جا به آنها گفتم که دير است، ضمن اينکه کار ما گروهي است، بايد پيغام را به برگزار کنندگان مراسم بدهم. بعد معلوم شد با بقيه هم تماس گرفته و همين حرف ها را گفته اند. به هر حال تصميم گرفتيم بدون مجوز برگزارکنيم. با اين حال بچه ها به آنها گفتند:ما که نمي خواهيم کاري بکنيم. چهارتا پلاکارد داريم و شعارهايمان در چارچوب بحث زنان است و ضد جنگ، که اتفاقا شعارهايي در راستاي منافع ملي است. بگذاريد ما مراسم را با آرامش برگزار کنيم و تجربه مدني داشته باشيم؛ که براي همه ما خوب است. هم ما، هم شما. ظرفيت شما هم بالا مي رود. آن وقت براي دفعه بعد مجوز مي گيريم، ولي بينش اينها اصلا اين طور نيست. از فحش هايي که مي دهند معلوم است. آخر اين چه فرهنگي است؟" و اين روز بايد سخت گذشته باشد: "بله، ولي حاصلش خوب بود. در جايي که کشور را يک عده نظامي اداره مي کنند، و حکومت ميليتاريستي است، اين کار جور کار کردن، يک موفقيت است." و خانم بهبهاني، اين موفقيت را چنين در قالب کلام خود مي ريزد: "از قول من بنويسيد اين زنان به پاخاسته اندو تا حق شان را نگيرند، از پاي نمي نشينند." زناني خسته، که خاطره لگد، فحش و باتوم را به خانه مي برند، خاطره اين همه خشونت: "آدم ها افتاده بودند در جوي هاي پر گل. سر تا پاي من گلي شده" اين را شادي صدر مي گويد، اما زناني که با خود بندهاي خوانده نشده يک بيانيه را تکرار مي کنند: آن كس كه در خود پيروز شد /خصم را مغلوب خواهد كرد زنان و جوانان ايران زمين! روز 8 مارس فرا رسيد، روزي كه زنان سراسر دنيا آنرا به عنوان روز كسب آزادي براي زنان جهان، گرامي مي دارند. در اين روز در كشورهاي مختلف، به زنان هديه داده مي شود و به آنان تبريك مي ويند و اين روز را به جشن ملي تبديل مي كنند و زنان را، بخاطر استقامت و فعاليت هر چه بيشتر مي ستايند. همانطور كه امسال شاهد بوديد در سراسر جهان زنان در حال به دست گرفتن قدرت سياسي و اجتماعي هستند. زنان به دليل پتانسيل و انرژي هاي متكاثف مي توانند، با صلابت و پايداري، اهرم هاي سياسي و مديريت جامعه را به دست گرفته و راه پيشرفت را براي جوانان و كودكان و همه آحاد مردم در كنار خويش، هموار كنند. و در حال حاضر دنيا به اين حقيقت چشم گشوده است كه زنان، پيام آوران آينده اي روشن براي ملت خويش مي باشند. و در جوامع پيشرفته بكارگيري بهترين مديريتها به وسيله زنان اعمال مي گردد . حال ديگر جهانيان راه و رسم پيشرفت اقتصادي - اجتماعي و سياسي را در بكارگيري پتانسيل زنان جستجو مي كنند. درست در نقطه مقابل اين نگرش در دنياي متمدن، كشور اسير ما ايران قرار گرفته است. اكنون حاكمان وقت، زنان را به مثابه اسرا و غنائم جنگي مي نگرند. طوري كه به راحتي نواميس و دختركان معصوم ما را در بازارهاي حاشيه خليج به فروش مي رسانند و يا آنان را در خانه يي كه دستان كارگزاران نظام پشت آن پنهان شده، به بردگي جنسي وا مي دارند. در نظام ولايت فقيه قانوني تصويب شده، كه بنا بر آن ، كودكاني كه در رابطه هاي نامشروع و ازدواج موقت بوجود آمده اند، پدر هيچ مسئوليتي در مقابل آنان نخواهد داشت! و اكنون اغلب اين كودكان شناسنامه ندارند. آري در چنين نظامي انسانها و بطور خاص زنان و كودكان، به مثابه ابزاري براي حاكمان وقت محسوب شده و از حداقل حقوق انساني برخورد نيستند! در اينجاست كه مردسالاري آن هم به عريانترين و خشن ترين شكل ممكن خودنمايي مي كند و نظام حاكم آنرا ترويج مي نمايد. و مردان را صاحبان روح و جسم زنان و كودكانشان قلمداد مي كنند. در حالي كه خداوند انسان ها را برابر آفريده و همانطور كه در قرآن نيز آمده: بين زن و مرد فرقي نيست بجز در اراده و ايمان هايشان. پس خون و نفس آنان هم برابر است و تعلق به جنس مخالف ندارد. در همين راستا مي توان اين تبعيض جنسي را در تمامي زمينه ها به چشم ديد، از حق حضانت فرزندان ، تا حق آزادي پوشش، و از حق كارمساوي در برابر حقوق مساوي با مردان، تا حق طلاق و .... بنابراين اين دستگاه و نگرش زن ستيزانه را نمي توان تغيير داد الا اينكه نظام حاكم بر آن تغيير كند. ما در اينجا اعلام مي داريم كه : 1. ما زنان ايران زمين خواستار برقراري حكومتي منبعث از آرا آزاد مردم ايران هستيم با حكومتي دمكراتيك و سكولار. 2. ما خواستار حقوق مساوي در همه پهنه هاي سياسي ، اجتماعي و اقتصادي با مردان هستيم. 3. ما خواستار لغو كليه مجازاته اي وحشيانه عليه زنان ايراني ، از جمله سنگسار ، اعدام و شلاق هستيم. 4. ما خواستار به رسميت شناخته شدن حق انتخاب كردن و انتخاب شدن ، حق انتخاب آزادي پوشش ، حق انتخاب آزاد شغل و حق طلاق و ... هستيم. 5. ما خواستار جامعه اي صلح جو و عاري از سلاح اتمي مي باشيم. آزادي جامعه = آزادي زنان در جامه شيخ گشت پنهان شيطان تا بلکه بگيرد انتقام از انسان درجامه هرشيخ ببين شيطاني هشدار ! که بس گرگ شود چوپاني چون چشم ببندي به حقايق بيني درآتش مکر سوخته، خلقاني
زن طراز نظام است - به مناسبت روزجهانی زن -دکترزری اصفهانی
زن طراز نظام است دکترزری اصفهانی
چو اسب راهوار نجیبی ویا که شئی ساکت بی آزاری و یا که کیسه ای پرز وسمه و رساله و کافور و سد ر و شمبلیله و سرخاب نشسته است
زن است یک زن طراز نظام است تمام صورتش ازوهم یک هزار گناهی که ازمخیله اش گاه سرکشیده تیره وغمناک است وباز هم برای گریه به یک منبر و فقیه وقاری قران نیازمند و پیکرش تجسم تاریک آن گناه روز ازل آن مار! یا که همان ابلیس! ویا درخت سیب و بوته گندم گناه کرده و امروز نیز با ز گنه کار است و درتما م عمر بدهکار آن خطای بهشتی تمام عمر باید که عذرخواه زن شدنش باشد به پشت معجر و با برقع یی سیاه بپوشاند گناه جسم وسوسه انگیزش را ویا که درهزار توی خانه بی روزن نهان کند تجسم شیطان را ز چشم مردهای غریبه و حافظان حرمت و ناموس و دین و آخرت خویش
زن است آری زن طراز مکتب دین فقیه عالیقدراست خودش نشسته و میگوید که جزسیاه لشگر مردان قلچماق کسی نیست* اگرچه توی مجلس شورای این ولایت توحید ووحی نیز آمده باشد ولی به غیر سایه تاریک آن عیال شکم گنده هیچ نیست ودر زیر آن نقاب ، جزکلام شوهر عالیقدر وسرور گرامی خود هیچ چیز نمی داند و هیچ چیز نمی خواهد وجود پست و ذلیلی است که سایه وار بدنبال آن خدای دوم خود رهسپارگردیده و تا قیام قیامت همیشه آن کنیز عفیف است که هیچ چیز نمی خواهد به غیر لطف آن عیا ل جوانمرد که در میان ریش و پشم و عبا نور رحمت است و تزکیه نفس و گر که وقت کند ساعتی ز نیمه شبی که درمیان کار دین وسیاست و صیغه ها ی شرعی دیگر برای اومانده است به لطف سوی این کنیزک بیچاره هم نگاه کند
زن است یک زن طراز نظام است و در مراسم تدفین و سنگسار زنانی که مثل او عفیف نبودند همیشه حاضروناظر پرازغرور عصمت و شرم و حیا ست و یا که پرزحس غریبی است که مثل وحی ویا آیه های قران است وقلب پاک عفیف اش پراست از سرور عصمت و ایمان چقدر خوشبخت است که یک کنیز الهی است و برده ای زبردگان ولایت که سرور گرامی خود را درون مطبخ و بستر همیشه شاد نگه میدارد و هیچگاه پیکر ش این عامل گناه و وسوسه را میان کوچه و بازار کسی ندیده و نشناخته است زن طراز نظام است ویا که اسب راهوار نجیبی ویا که شئی ساکت بی آزاری ویا که کیسه ای پرز وسمه و رساله و کافور و سد ر و شمبلیله و سرخاب زن طراز نظام است