سردارجنگل
Saturday, February 25, 2006
  چهره اسلام
ایسنا :وزير امور خارجه: رسالت امروز مسلمانان ارايه‌ي چهره‌ي تابناك اسلام مبتني بر صلح‌خواهي و همزيستي مسالمت‌آميز است .
این سخنان گهربار جناب منوچهر متکی است . بقیه اش را درایسنا بخوانید
با این گفته ایشان میشود نتیجه گرفت که همه آنهایی که این روزها از در ودیوار سفارت خانه ها بالا میرفتند و پرچم میسوزاندند و شعارهای می کشیم می کشیم هرکی به من نگا کرد ( منظور چپ نگا کرد) میدادند و الاغ و سگ و گربه پرچم پوش درخیابان ها میراندند و برای سر کاریکاتوریست ها و نویسنده ها جایزه تعیین میکردند و همه هم البته از مراکز نماز جمعه ها و تحت حمایت آیه الله های بزرگورار اسلام بودند، مسلمان نیستند . پس یعنی 1- آیه الله مصباح اساسا بویی از اسلام نبرده است و همان ابو سفیان است 2- آیه الله خزئلی هند جگر خواره است که تغییر جنسیت داده است و نتیجه میگیر یم که آقای احمدی نژاد هم سابقا عضو سازمان سیا بوده است و اورا یواشکی آمریکا به ایران فرستاده است تا با سخنرانی هایش و هارت و پورتهایش چهره اسلام ر ا خراب کند و از اسلام یک دین تروریستی نشان بدهد. جناب رهبر معظم هم که خیلی جایگاه والا دارد همان بت بزرگ بعل است که هرچند یک دستش را پیغمبر شکسته بود ولی دوباره جان گرفته است . این سخنرانی متکی همه مشکلات شناختی ایرانیان نسبت به ماهیت حکومت را به سادگی حل کرده است . . و از این نظر قابل تقدیر و تشویق می باشد . والسلام علیه
 
  کشتار درخت ها
دروب لاگی دیدم که خبراز بریدن بی حساب و کتاب درخت ها بود و از پارک لویزان نوشته بود که درختها را آش و لاش کرده بودند و دانشجویان رفته بودند تظاهرات با پلاکاردهای اعتراضی شان.
در خبرگزاری مهر منعكس شده است. اين خبرگزاري به بخشي از نامه‌ي انجمن اسلامی دانشجویان پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران خطاب به مسئولين شهرداري پايتخت پرداخته كه در آن چنين آمده است: "قطع درختان پارک جنگلی لویزان، مشکلی نیست که بتوان با کاشتن دوباره درختان آن را برطرف کرد. شهرداری تهران بدون توجه به سابقه‌ي 40 ساله‌ي درختان و اقلیم و خاک جنگلی تحول یافته این منطقه و نیز بدون عنایت به هزینه‌های صرف شده جهت احداث آن، صحبت از کاشتن مجدد درخت می‌کند؛ این درحالی است که با توجه به آلودگی هوای تهران و نیز اقلیم خشک منطقه، ایجاد چنین جنگلی تقریباً غیرممکن است و درصورت امکان، مستلزم صرف هزینه‌های هنگفت و کلان است... این انجمن در ادامه آورده است: با توجه به مجموع کارکردهای زیست محیطی، ارزش هر اصله درخت 50 ساله تا 200 هزار دلار برآورد شده است که با توجه به تعداد درختان قطع شده در این منطقه، خسارتی معادل یک هزار و 600 میلیارد تومان بر جای مانده است. درحالی که طبق گفته‌ي اظهارات معاون فنی شهردرای
تهران، هزینه‌ي خرید منازل مسکونی و عبور بزرگراه از خارج جنگل تنها 40 میلیارد تومان بوده است."
عکس شماره یک
عکس شماره دو
عکس شماره سه
حالا به عکس های جالب تری نگاه کنید .
 
  جاده های مه آلود
پشت دیوارهای برفی شب
چراغی هنوز میسوزد
پشت افراهای گریان خیس
پنجره ای هنوز بیداراست
با ابریشم سپید پرده های نور
آویخته بردرگاهش
پشت این دیوارها ی تاریک
صبحی چشم براه است
 
Friday, February 24, 2006
  نمی خواهم بشنوم

غم اینجا مویه میکند
تلخ و تنها
دخترکی با موی سیاه سربرزانو نهاده
اشک میریزد
غم اینجا مویه میکند
چون قمریهای بی آواز
چون ماه خسوف
چون گل پرپر
غم اینجا مویه میکند
چون ابربی باران
چون دل اندوهگین
 
Wednesday, February 22, 2006
  برای الهام فروتن
من هنوز برای این دخترک لاغر و کوچک و معصوم نگرانم . الهام افروتن را میگویم. برای من مثل این میماند که کودکی را برای گفتن یک جک درمورد خدا به زندان انداخته باشند. . وقتی میخوانید که پلیس چند کشور غربی از جمله انگلیس حفاظت از کاریکاتوریست ها را به عهده گرفته اند دربرابر احتمال کشتن آنها توسط تندروهای مسلمان . درایران اما دختر جوانی را به جرم چاپ طنزی که خودش هم ننوشته بوده است درزندان انداخته اند چه حالی به شما دست میدهد ؟. یک نماینده مجلس گفته است که او بیماری روانی داشته و دوبار خودکشی کرده است . خبر از مرگ و درکما بودن او و خیلی چیزهای دیگر ی هم بود ه و فکر کنید که پدر ومادر بد بختش دربیخبری چه حالی داشته اند که خوشبختانه درست نبوده است. حالا روزنامه جمهوری اسلامی با او مصاحبه کرده است یعنی مجبورش کرده اند که مصاحبه کند و کلی خواهش و تمنا و قربان صدقه امام برود که بلکه آزادش کنند و خدا میداند که چه برسر دخترک آورده اند و از نظر روحی ( میگویم حداقل روحی ) چه میزان سرکوبش کرده اند. امشب برنامه ای را میدیدم درتلویزیون به اسم آمریکن آیدل . یعنی بت آمریکا یی ها . از هرگوشه دختران و پسران جوانی که میتوانستند آواز بخوانند جمع شده بودند برای مسابقه آوازخوانی از سیاه و سفید و همه جو رنژادی و بیشترینشان طبقه کم درآمد و کارگر بودند. . ولی آنقدر آزادی داشتند که دریک برنامه تلویزیونی که میگفت 30 میلیون بیننده دارد براحتی آواز بخوانند حتی اگر چندان هنر ی هم نداشتند.و آنهمه کف و دف و تشویق ازطرف همه ولی درکشور ما دختر خبرنگاری را تنها به جرم یک طنز چنین بلایی سرش می آورند.ننگ و نفرت برعقب ماندگی و ارتجاع و این درد بی درمان کشورهای مسلمان
این است که آدم از هرچه مذهب و دگماتیسم مذهبی است متنفر میشود ودلش میخواهد برود زیر آسمان و سرخدا داد بکشد که بابا جان این چه وضعی است ؟؟؟ مگر نمیتوانستی این موجودات ناقص الخلقه را یک کمی بهترخلقشان نمی کنی؟ مگر نمی توانستی با شعورترشان کنی و حالا که اینهمه بیشعورند چرا مذهبی شان کردی ؟؟/ و اصلا خاصیت این مذهب بی همه چیزی که فقط بدرد قمه کشیدن و کشتن و سوزاندن و زندان و شکنجه و اعدام ومنفجر کردن و مرگ و میر میخورد چیست ؟ کدام الاغی آخر با این روش ها به بهشت میرود ؟ و آیا این بهشت تو فردا میخواهد پرازالاغ باشد یا آدم؟؟؟ و آدمها کی هستند و الاغ ها کی هستند و تعریف هرکدام چیست ؟ خب این همسایه ما میگوید ولشان کن . وقتی اینقدر احمق هستند بگذار خودشان خودشان را نابود کنند . سنی ها بروند زیارت گاه شیعه ها را منفجر کنند و شیعه ها مسجد سنی ها را و آمریکا هردویشان را و ایران هم هم آنها را و هم مردم خودش را و بگذار . این خاورمیانه بی عقل و منطق و شعور تا ابد اسیرو بدبخت باشد . این منطق همسایه من است.همسایه من اما ایرانی نیست . خوش به حالش !!
. .
 
  طنزی که باعث دستگیری الهام افروتن خبرنگار جوان درنبدرعباس شد


مبارزه علنی با ایدز
توضیح : طبق اظهارات الهام افروتن در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی این مطلب را نویسنده ای بنام م . ف سخن نوشته بوده است که الهام آنرا از طریق اینترنت پیدا کرده و بدون مطالعه در مجله خود قرارداده که بلافاصله دستگیرمیشود. و دربیخبری از وضعیت اش خبر خودکشی او درسایت ها منتشر میشود

بیایید آشکارا با مردم در مورد ایدز سخن بگوییم و مبتلایان را از رنج آن نجات بخشیم . واضح و مبرهن است که ایدز یک بیماری خطرناک است که از میمونی که شبیه انسان است به بشرعادی منتقل شده و مردم تا قبل از شیوع این ویروس خطرناک زندگی عادی شان را می کردند، می زدند و می رقصیدند و کافه کاباره می رفتند و در رستوران غذا می خوردند و زن می گرفتند و به هم خون می دادند و بدون نگرانی به عملی که منجر به تولید مثل می شود مبادرت می ورزیدند. خلاصه بساط کباب و شراب هم بود و هرکس با فراخور وضع خود به حال کردن مشغول و به شعار جنگ نکن عشق بورز ! هیپی ها اجر می گذاردند ، تا این که یکنواختی دلشان را زد وشیرپاک خورده ای ، رفت پیش میمون آلوده ی نفرین شده و نمی دانم با او چه کار کرد که گرفت و چون به بستر همسرش رفت او را هم الوده کرد و یک بدبخت دیگر ( احتمالا همسایشون اینا) مبتلا شد و شوخی شوخی هزاران هزار و بعد میلیون ها نفر آلوده شدند. واضح و مبرهن است که ویروس ایدز خیلی حرامزاده می باشد و سریع قیافه عوض می کند و هر چه سیستم ایمنی زور می زند، «ایدز» به حیات ننگینش ادامه می دهد. ایدز بر دو نوع است : بیولوژیک و پولتیک . امروز می خواهیم نوع پولتیک را زیر میکروسکوپ قرار دهیم ، وبه توصیه و مبارزه علنی علیه آن بپردازیم.
ایدز در سال 57 از فرانسه به ایران وارد شد و چون بدن افراد پذیرش آن را داشت در عرض مدت کوتاهی تمام ساختار اجرایی و قانون گذاری را آلوده کرد و به ملت هم در اثر هیچان بیش از حد و شور جوانی از اعمال رنجی که بر روی او صورت می گرفت لذت مازوخیستی دست می داد... وقتی کار از کار گذشت دیدند ای وای ، رعایت نکات بهداشتی را نکرده ، خود را به دست خلخالی ها ، هادی غفاری ها ، و ماشاالله قصاب ها و امثال تیغ زن ها داده اند. و از آن تاریخ به بعد که هیجان و شور و جوانی و عشق آن قابل گفتن نیست – فروکش کرد و ملت را کهولت در پیش گرفت و فهمید که چه خاکی به سرکرده و سعی کرد که از دست منبع ایدز حکومتی بگریزد اما دیگر آن منبع ول کن نبود وملت را دنبال می کرد وکاری که نباید انجام می شد ، انجام می شد و روزانه برتعداد مبتلایان افزوده می گشت. و خبرگان و متفکران و اندیشمندان برای اینکه به این بیماری مبتلا نشوند راه خارج در پیش گرفتند. ولی ای آقا ، کجای دنیا افراد مشکوک به ایدز را دوست دارند که آمریکایی ها و اروپایی دوست داشته باشند؟ تازه مال خودشان هم زیادی است چه برسد به نوع واردتیش . نتیجه آن شد که از همان گیت اول با آن ها مثل یک ایدزی واقعی رفتار و برخورد شد. انگشت نگاری ، ندادن ویزا ، گرفتن پاسپورت به گونه ای دیگر ... تازه پس از این ها مامور با دستکش به دنبال عوامل مرض تا آنجا که گفتنی نیست را معاینه می کرد ( تازگی ها مشاهده شد ه که بر سرگذرگاه های مرزی وبلاگ آدم ها را با گوگل کشف می کنند و می خوانند و به استناد نوشته های آدمی پی به بیمار بودن یا نبودن او می برند.) از نشانه های بیماری که بگذریم عملکرد این ایدز حکومتی بسیار جالب است ...
هسته ی مرکزی ای ویروس درجاهای مخفی مثل سازمان های موازی و تاریکخانه ها تکثیر می شود و درمحیط های کاملا بسته و دور از چشم رشد می کند و به ناگهان از چند کانال به مردم اهل اندیشه هجوم می آورد. و بخش پراتیک آن توسط اشخاصی که قیافه ترسناکی دارند و حال و حوصله درستی ندارند و گوشه ی چشمشان می پرد و لبشان از شدت خشم و عصبانیت می لرزد از طریق ماشین های پرده دار و به خصوص فولکس واگن ، به وسیله ی ابزاری مانند لنگه کفش و شیشه عرق وکارد و خنجر و طناب و سیم پیانو و دسته جک و آب حوض و شیاف پتاسیم و داروی نظافت ، کابل و شلاق و وسایل مشابه به بدن های سالم هجوم می آورد و شخص را آلوده و در فاصله زمانی مختلف از چند ساعت گرفته تا چندماه به آن دنیا روانه می کند. و گاه در بدن شخص می ماند و تا آخر عمر موجب هراس و وحشت او و حتا از سایه ی خودش می شود.
چگونه درمقابل ایدز حکومتی مصون شویم ؟
ناگفته نماند که درون دستگاه حکومتی گلبول هایی هستند که سعی می کنند عمل این ویروس را کند کنند و از میزان آسیب آن بکاهند. اما خود آن گلبول های بدبخت هم یکهو توسط ویروس خورده می شوند و آه و حسرت در دل گلبول های زنده می گذارد. و آن گلبول ها می روند بر ضد ویروس برنامه درست می کنند و معتقدند که تا 700 سال دیگرشاید بتوان آن را ساکت کرد. اما سابقه ی آزمایش ها نشان داده که نه تنها ویروس بی خطر نشده بلکه ترتیب گلبول ها را به شکل پیچیده تری داده ... گاه مخ گلبول را نشانه رفته و او را تا آخر عمر علیل کرده ، گاه در سلول های تنگ ماده ی و حشت وتنهایی به گلبول خورانده و تا آخر عمر او راساکت کرده ، گاه گلبول را با تقلب در انتخابات به بیرون از عروق حیاتی و پیشا ب راه پرت کرده .
اما سروران ارجمند ما باید ضمن توجه به عمل گلبول ها و کمک به مبارزه ی آن ها ، به فکر خودمان هم باشیم و جانمان را از دست این ویروس بد نهاد نجات دهیم. برای سالم ماندن خود وخانواده تان سعی نید هیچ تماسی با ویروس نداشته باشدی و به کار و زندگی و نمز وروزه تان مشغول باشید . اگر کنجکاوی وشر وشور جویی دارید وجلو رابطه داشتنتان را نمی توانید بگیرید ،با عرض معذرت زبانم لال از کاندوم استفاده کنید. این کاندوم در داروخانه خبرگزاری های دولتی فروخته می شود وخط قرمز نظام نام دارد و هر چند هی تنگ و گشاد می شود و بازهم زبانم لال از سرجایش در می رود ، اما بودنش بهتر از نبودنش است . ( علامت مشخصه ی این کاندوم علامت ورود ممنوع و لطفا خفه شوید درنوک آن است.)
این کاندوم خط قرمز باعث می شود ویروس به شما نزند و شما عمری سرافراز زندگی کنید .به خاطر این کاندوم شما اوج لذت را درک نمی کنید؟ به درک که درک نمی کنید. مگر از جانتان سیر شده اید؟ همان یک ذره لذت کافی است . شما یک جور ارتباط برقرار کنید که نه سیخ بسوزد نه کباب. حرف هاینان را دو پهلو و سه پهلو بزنید و به جای برخی اسامی از سه نقطه در وسط کروشه استفاده کید. مطالبتان را درلفاف بپیچید و با استعاره و کنایه و صنایع بدیع سخن بگویید . مطلقا با عامل اصلی ایدز و پلاسما و مواد ناقل مانند سپاه و قوه ی قضاییه و وزارت اطلاعات و جدیدا شخص رئیس جمهور محترم کاری نداشته باشید . از ما گفتن بود ، تو خواه پند بگیر خواه ملال . امیدوارم درس امروز باعث نجات جان شما خردمندان گردد.

 
Monday, February 20, 2006
  استمداد برای نجات جان زندانی سیاسی مجاهد سعید ماسوری
هم میهنان ! طبق اخبار رسیده از طرف خانواده سعید ماسوری ، زندانی سیاسی مجاهد خلق ، به احتمال زیاد او هم درصف اعدامی های رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی قرار دارد . برای پیشگیری از یک جنایت دیگر با مراکز حقوق بشر ی تماس بگیرید و درخواست کمک کنید. سعی کنید که پتیشن مربوطه را امضا ئ کرده وبه دیگران هم بدهید که امضاء کنند. قبل از اینکه فاجعه اعدام حجت زمانی قهرمان باز تکرار شود تا جایی که امکان دارید تلاش
کنید

آدرسهای برخی از مراکز به شرح زیر هستند:
صلیب سرخ بین المللی(ژنو)
webmaster.gva@icrc.org
تلفن:++ 41 (22) 734 60 01
شکایت در مورد نقض حقوق بشر به کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد
tb-petitions.hchr@unog.ch

+ 41 22 9179022 Fax
کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد
Fax: + 41 22 917 9011E-mail: ngochr@ohchr.org
کمیسیونر حقوق بشر اتحادیه اروپاMr. Alvaro Gil-Roblescommissioner.humanrights@coe.int
برای شکایت به عفو بین الملل به این آدرس بروید:http://web.amnesty.org/contacts/contact_us/eng-001?
open&referer_link=http://www.amnesty.org/
.
پتیشن
www.petitiononline.com/saeed/petition-sign.html
برای خواندن پتیشن سعید ماسوری به آدرس زیر مراجعه کنید:
www.petitiononline.com/saeed/petition.html

 
  نامه خانواده حجت زمانی در پی اعدام وی توسط جمهوری اسلامی


نامه خانواده حجت زمانی در پی اعدام وی توسط جمهوری اسلامی :
هيئت حاکمه با سوار شدن بر اجساد غرقه بخون حجت ها عيد استقلال بر پا نمود، تا بخيال شوم خود از يک سواعلام برقراری ثبات کند
اين اعتراض مهتاب و سخن گل است چو ساقی مست وخوشه چين باغ دگر استو آنگاه که بر دمد سپيده بر هر نفس بگو سخن بهار که اين يار من استهيئت حاکمه با سوار شدن بر اجساد غرقه بخون حجت ها عيد استقلال بر پا نمود، تا بخيال شوم خود از يک سواعلام برقراری ثبات کند واز سوی ديگری توسط اين دغلبازيها و عزاداريها ، لکه سياه جنايت وخيانت را از چهره خويش بزدايد.چهره ای که جنايتکارانه تر از چهره استبداد تاريخ کهن ايران می باشد.واما اين عملکردها بلاخره روزی نه چندان دير نپايد، که سرنگونی آنها توسط توده های به جنبش در آمده به نمايش خواهند گذاشت.
حجت در قلب استبداد و با داشتن حکم مرگ در دستانش ، توانست ظلمت آخونديسم را بانگهای دردمند و عاشق و گستاخ خويش در هم شکند، و تنها وبی نشان و آشيان ، بی آنکه فريادش را پاسخی در پی باشد، و ناله های عصيانگرش را گوشهای کر شب بشنود، سر بريده و به دارآويختند.تا آنها به راحتی به دور آتشی که از خون جوانان ايران زمين برافروخته شده به رقص و پايکوبی ادامه دهند، غافل از اينکه عاقبت خونهای جوشان خرمن هستی شان را در خود خواهد سوزاند. هيئت حاکمه بايستی بداند که دوران سياه وتاريک هزارو چند صد سالهً قرون خمينی ها که انديشه انسانها را در حصار دگمها و جزمهای آخونديسم اسير ساخته و راه رشد و شکوفای افکار و عقايد و علوم و فنون را بر بشريت بسته بود، حاصل القاء تفکريست که انسان از سطح واقيتها و عينيت ها و مسائل ملموس زندگی و جهان جدا شده و به عا لم تخيلی و مسائل ناملموس و جدا از زندگی و جهان روی آورد.و اما ديری نپايد که مردم به جان آمده پاسداران شوم و افکار تخريبی خمينی را برای هميشه دفن خواهند کرد. مردم ايران، حجت هرگز تسليم مرگ تدريجی ۵ سال زندان و حکم ۲ بار اعدام توسط ديوان ( عالی ) کثيف خمينی نشد. ونه تسليم شکنجه روحی و جسمی و تبليغ افکار پوسيده خمينی.بلکه با کمال شهامت وشجاعت هر چه بيشتر به چوبه دار خويش بوسه زد.حجت در پاسخ سئوال دادگاه جنايت کار می گويد ( چرا با جمهوری اسلامی مبارزه می کنی) او می گويد بخاطر، نابسامانيهای اجتماعی وعدم حقوق انسانی مبارزه ميکنم. ودرقبال تهديد رئيس دادگاه او ميگويد هر کاری که دلتان می خواهد بکنيد.اگر خون خزئل کيلومترها بر کوه ايلام چکيد و فلاح در آتش سوخت اما حجت داغ يک آه بر دل محسنی اژيها گذاشت وبه مردانگی تمام برادرانش خزئل و فلاح را در آغوش گرفت.برانگيخته شدن حجت بعد از فرارش هرگز فراموش نخواهيم کرد. و اما لبان خسته ونگاهای عميق و مظلومش هرگز فراموش نخواهيم کرد.ما از تمام کسانيکه هرگونه پشتيبانی وهمدردی با او و خانواده اش کردند ، تشکر می کنيم .يکشنبه سی ام بهمن ۱۳۸۴ برابر با نوزدهم فوريه ۲۰۰۶خانواده
زمانی
 
ادبی - سیاسی

My Photo
Name:

I am a physician, a poet and a writer from Iran.

ARCHIVES
2005-12-18 / 2005-12-25 / 2006-01-01 / 2006-01-08 / 2006-01-15 / 2006-01-29 / 2006-02-05 / 2006-02-12 / 2006-02-19 / 2006-02-26 / 2006-03-05 / 2006-03-12 / 2006-03-19 / 2006-03-26 / 2006-04-02 / 2006-04-09 / 2006-04-16 / 2006-04-23 / 2006-04-30 / 2006-05-07 / 2006-05-14 / 2006-05-28 / 2006-06-11 / 2006-06-18 / 2006-06-25 / 2006-07-02 / 2006-07-16 / 2006-08-13 / 2006-09-03 / 2006-09-24 / 2006-11-05 / 2006-11-12 / 2007-01-07 / 2007-01-21 / 2007-01-28 / 2007-02-04 / 2007-02-11 / 2007-02-25 / 2007-03-04 / 2007-03-11 / 2007-03-25 / 2007-04-08 / 2007-04-15 / 2007-06-24 / 2007-07-01 / 2007-07-08 / 2007-08-26 / 2007-09-09 / 2007-09-16 / 2007-10-28 /


Powered by Blogger