برف ، برف ، برف ای پرنده ها که می پرید روی شانه های ابر می وزید روی بال های باد نرم و نازک و سبک می رسید روی شاخه های کاج می کشید روی هردرخت و سنگ پرده ای ز اطلس سپید خیس
قطره قطره می چکید و میشوید چلچراغ های سرد و نازک بلور زیر انعکاس نور روی بام ها و زیر تابش چراغ ها جلوه گر چو شمعدان روشن سرور
برف برف برف با ز هم ببار این شب ضخیم زیر دست های تازه و لطیف تو نرم میشود پاک میشود از این سیاهی عظیم زین کدورت رسوب کرده روی قلب ها وروی این زمین
پاک کن ظلمت شبی چنین دراز را با سپیدی و صداقت سرشک خویش برف برف برف ای پرنده سپید نقره بال روی تلخی وسکوت این شب سیاه بازهم ببار بازهم ببار