دلتنگیدورازتو ام و این ستاره های روشن درآسمان تو نیست و این درخت های کاج از باغ های تو نیست و این ترانه ها که باران و برف میخوانند از ابرهای تو نیست و من که تشنه دیدار کوچه های توام درنور این چراغ ها ی رنگی و این وسعت خیابان ها همچون مسافری که گمشده باشد درکوچه های شهر غریبی خاموش و گیج میگذرم اینجا غروب ها و شفق ها ست وقلب من بسوی بیابان هایت پرمیشکد اینجا صدای قمری ها ست وقلب من میان درختانت می آویزد این برف نیست که از ابرها فرو می بارد اینجا در این غروب تنها غبار سرد خاطره ای دوراست کزروزهای برفی تو درذهن من هنوز فرو می ریزد
¶ 9:04 PM