خیمه های سوخته
خیمه های سوخته
به یاد سرداران شهید خلق در19 بهمن 1360
دکترزری اصفهانی
برف عمیق سرد
دردره های مضطرب شب
هوهوی باد
و آن نشیب پراز صخره
و این ردیف نخل ها و بیدهای معلق
تصویر خیمه های سوخته
و این اوست
این اوست
ایستاده براین قتلگاه!
این قامت بلند
که اندوهگین
بردوردست شفق خیره مانده است
و این خط سرخ ،
خط خون شهیدان است
تا دوردست تیره تاریخ
سردار !
ایستاده است و تنها ست
آری هنوز هم تنهاست
تنها چو یک شهاب
درآسمان تیره ترین شب
تنها چویک شکوفه
درقلب سردترین فصل
تنها چویک پرنده عاشق
بی آشیانه ترین در باد
اینک صدای سنج ها و دهل ها می آید!
وین سایه های تیره که از راه میرسند
این سایه های تیره بی شکل
صدها ، هزارها
این قوم اشقیاء
که حلقه محاصره را تنگ میکنند.
و این اوست
این پیشتاز
این خون سرخ عاصی دوران
این قامت همیشه ایستاده به میدان
اینک هنوز برف می بارد
برف می بارد
برف می بارد
دردره های شب،
سگ های هار شکاری می چرخند
دربادها،
صدای سنج و دهل میآید
و خیل سایه های مرثیه خوان
کزراه میرسند
میدان تهی است
میدان تهی شده است زمردان
و مرگ
دستار بسته گام میزند
میان شهیدان
درپشت نخل ها و بیدهای معلق
درخیمه ها ی سوخته
بارانی از ستاره های سرخ فروریخته است