پاسخ به پرسشیهایی پیرامون انرژی هستهای، تحریم اقتصادی و...
ایزج مصداقی
این روزها در بیشتر رسانههای گروهی ایرانی، بهویژه در خارج از کشور و نیز در میان نیروها و فعالان سیاسی، بازار بحث و
گفتوگو پیرامون تحریم سیاسی و اقتصادی رژيم و پیامدهای آن و همچنین احتمال حملهی نظامی به ایران، داغ است. این تحلیلها و گمانهزنیها به ناچار نگرانیها و پرسشهایی را در میان مردم برانگیخته است.در این گفتار، با گردآوری و بررسی رایجترین این پرسشها، تلاش کردهام نظر خود را در قالب پاسخهایی با شما در میان بگذارم.س: این روزها بحثهای زیادی در رابطه با انرژی هستهای و حق مردم ایران برای پیشرفت در زمینههای علمی و تحقیقاتی و از جمله دست یابی به فنآوری هستهای میشود، نظر شما چیست؟پیشرفت در زمینههای علمی و تحقیقاتی و از جمله دستیابی به فنآوری هستهای حق مسلم مردم ایران است. این حق بدون گفتگو و تردید ناپذیر است. اما دولت جمهوری اسلامی نماینده مردم ایران نیست که بخواهد از این حق استفاده کند و یا خود را حامی و سخنگوی حقوق مردم ایران قلمداد کند. به همین خاطر در این جا مناقشهای پدیدار میشود که این حق قرار است در دستان چه کسی و چه گروهی قرار گیرد و یا چه کسی میتواند داعیه دار آن شود.س: بسیاری از کشورها از جمله پاکستان، هند و اسرائیل در منطقهای حساس دارای قدرت هستهای هستند چرا آنها از این حق برخوردارند اما این حق نبایستی در ارتباط با ایران مورد شناسایی قرار گیرد. چرا از سوی جامعه بینآلملل برخوردی دوگانه صورت میگیرد؟اگر از جنبه حقوقی هم که به قضیه نگاه کنیم نبایستی اجازه داد جمهوری اسلامی از چنین حقی برخوردار باشد. در مباحث حقوقی برخورداری از «حق» همراه با مسئولیتپذیری است. رژیم جمهوری اسلامی رژیمی مسئولیت ناپذیر است. مادامی که به سطح مسئولیتپذیری نرسد نمیتواند از چنین حقی برخوردار باشد. برخورد دوگانه توجیه مسخرهای است که رژیم به آن متوسل میشود. جمهوری اسلامی رژیمی است که در تروریسم بینالمللی دست داشته، در ایجاد ناامنی، درگیری و بحران در سطح بینالمللی مشارکت فعال داشته است. به همین خاطر مسئولیت ناپذیر است و از چنین حقی برخوردار نیست. برای روشن شدن منظورم مجبورم یک مثال بزنم.طبق قوانین مدنی کشورهای پیشرفته نوجوانان و جوانان زیر هیجده سال و در پارهای مناطق زیر بیست و یکسال حق استفاده از سیگار و مشروبات الکلی را ندارند. در این جوامع سن هیجده سال و بیست و یک سال را سن مسئولیتپذیری مورد شناسایی قرار دادهاند. این استدلال پذیرفته نیست که چون بزرگترها سیگار میکشند و یا مشروبات الکلی مینوشند پس جوانان و نوجوانان نیز از این حق بایستی بهره مند شوند.درست است که جوانان و نوجوانان دارای نظرات سیاسی و اجتماعی هستند و حتا منافعشان در گرو این نظرات است ولی تا به سن رأی دادن نرسند نمیتوانند در تصمیمگیریهای اجتماعی و سیاسی که چه بسا ارتباط مستقیم با سرنوشت آنها دارد نیز مشارکت داشته باشند و با رأی خود از منافع خود دفاع کنند. حتا دادگاه میتواند افراد بالای ۱۸ سال را نیز به خاطر اعمالی که مرتکب میشوند به طور دائم و یا محدود از حقوق اجتماعی محروم کند. دادگاه میتواند جلوی فعالیت اقتصادی افراد را به خاطر ورشکستگی بگیرد. دادگاه میتواند حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را از فرد سلب کند. دادگاه میتواند حتا حق دیدار پدر و مادر با فرزند را نیز سلب کند. اینها در جامعه مدرن اصولی پذیرفته شده است. بنابر این با توجه به گذشتهی این رژیم و اعمالی که در سطح بینالمللی مرتکب شده از حقی که دیگر کشورها برخوردارند نمیتواند برخوردار شود. مردم ایران برای برخورداری از این حق قبل از هرچیز بایستی با این رژیم که مانع برخورداری از حقوق حقهشان در این زمینه است تعیین تکلیف کنند و نیروهای سیاسی نیز در این مسیر قدم بردارند.س: پس با این وضع به خاطر وجود جمهوری اسلامی در حاکمیت، حق مردم ایران در این رابطه بایستی پایمال شود؟به نظر من این سؤال نادرست است. باید توجه داشت این دولت خود حقوق بسیاری را از مردم ایران سلب کرده است که در مقایسه با محروم شدن از دستیابی به بخشی از فنآوری هستهای که میتواند در بخشهای نظامی مورد استفاده قرار گیرد و دودش به چشم مردم ایران رود بسیار مهمتر میباشد.این نظام با تحمیل ولایت مطلقه فقیه حقحاکمیت ملی را نقض کرده است. با تصویت قوانین ارتجاعی ابتداییترین حقوق زنان ایرانی که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند زیرپا گذاشته است.با تصویت قوانین قرون وسطایی حقوق مصرح در کنوانسیونهای بینالمللی در ارتباط با کودکان را به طور فاحش نقض کرده است.حق حیات و برخورداری از حداقلهای زندگی را از مردم سلب کرده. با گسترش فقر ملتی را به بیچارگی و فلاکت کشانده است. رشد فجایع اجتماعی در کشور غیرقابل تصور است.محیط زیست کشور را به نابودی کشانده است. دار و ندار یک کشور را به یغما برده است. سطح چپاول منابع ملی توسط وابستگان رژیم از یک سو و نابودی آن به خاطر سوءمدیریت از سوی دیگر در دنیا بیسابقه است. اگر کسی قرار است از حقوق مردم ایران دفاع کند و یا برای دست یابی مردم ایران به حقوقشان مبارزه کند لازم است ابتدا به این موارد بپردازد نه این که چرخ پنجم لابی رژیم در خارج از کشور شود و یا به اهرمی تبدیل شود برای پیشبرد سیاستهای رژیم در داخل ایران.س: از زاویه منافع ملی آیا ما نیاز به چنین فنآوری نداریم؟من در کشور سوئد زندگی میکنم. کشوری مافوق صنعتی، مدرن و پیشرفته با قدرت سازماندهی فوقالعاده. اما چند سالی است که تلاش میشود با توجه به خطراتی که نیروگاه های هستهای برای محیط زیست ایجاد میکنند آنها را تعطیل کنند. تکنولوژی به کار گرفته شده در این نیروگاهها پیشرفته تر از تکنولوژی عقبمانده روسی که منجر به فاجعهی چرنوبیل شد، است. چندین نیروگاه را نیز تعطیل کردهاند. حتا افزایش قیمت برق در کشور نیز مانع از ادامه این طرح نشده است. در کشوری عقب مانده مانند ایران، با حاکمیتی قرون وسطایی که هنوز نمیداند با زبالههای بیمارستانیاش چه کند و کشور با هزاران فاجعهی زیست محیطی روبروست با برخورداری از تکنولوژی وارداتی عقب افتاده روسی معلوم است چه فجایعی میتواند در راه باشد. من به شما قول میدهم حتا در زمینه استفاده از انرژی هستهای برای تولید برق نیز ما با مشکل مواجه هستیم. این رژیم ارزشی برای جان و یا سلامتی مردم قائل نیست. تعهدی ندارد آنها به فکر منافع امالقرا خود و دست انداختن بر منطقه هستند. احمد شیرزاد نماینده مجلس ششم که خود دارای دکترای فیریک اتمی است در این زمینه مقالهی روشنگرانهای نوشته بود و گوشههایی از فاجعهای را که در کشور تحت عنوان پیشرفت مطرح میشود برملا کرده بود. یادتان هست سال گذشته به خاطر وجود یک شرکت که ظاهراً تحقیقاتی در زمینه رادیو اکتیو و... داشت چه فاجعهای در استان اردبیل اتفاق افتاد. یک روزنامه محلی که خبرش را داده بود نیز با تعطیلی و دستگیری مسئولانش مواجه شد. این رژیم نمیتواند امنیت مردم در یک مسافرت هوایی و زمینی را تأمین کند. تحریم فروش لوازم یدکی را عامل سقوط هواپیما ها معرفی میکنند. حال آنکه همین هواپیماهای روسی که پشت سرهم سقوط میکنند در کشور روسیه به خوبی سرویس میدهند و چنین اتفاقاتی هم نمیافتد. تازه از این ها گذشته ایران دارای بالاترین میزان مرگ و میر جادهای است. به نامهی علی زاد سر نماینده مجلس به احمدینژاد که چند روز پیش انتشار یافت توجه کنید. او مینویسد : «سالی حدود سی هزار (۰۰۰/۳۰) ایرانی مسلمان و غیر مسلمان در جادهها و بیشتر در شعاع سی (۳۰) كیلومتری شهرها، در تصادفات وسائط نقلیه و حوادث رانندگی كُشته میشوند و قریب به سیصد هزار (۰۰۰/۳۰۰) نفر دیگر از آنان مصدوم و معلول میگردند»
[i] این آمار نزدیک به آمار کشته شدگان هر روزه غیرنظامیان در کشور جنگ زده و تحت اشغال عراق است.این که دیگر به تحریم لوازم یدکی ارتباط ندارد. این یک جنگ خاموش علیه مردم است. طبق آمارهای انتشار یافته از سوی رژیم تنها در آبانماه ۳۶۰۰ نفر در تهران به خاطر آلودگی هوا جان باختهاند. کارشناسان زندگی در تهران را در سالهای آینده گاه غیرممکن معرفی میکنند. این جنگ خاموش علیه مردم است. قربانیانش محرومترین بخشهای اجتماع هستند.س: با این وصف آیا میتوان از قطعنامهی شورای امنیت سازمان ملل در ارتباط با توقف غنیسازی و اعمال مرحلهی اول تحریم حمایت کرد؟بایستی از دست یابی رژیم به سلاح هستهای جلوگیری کرد. رژیم جمهوری اسلامی مسلح به سلاح اتمی تهدیدی برای صلح جهانی است. دست یابی رژیم به سلاح هستهای به منزلهی تشدید نقض حقوق بشر و سلب آزادیهای هرچه بیشتر در داخل کشور خواهد بود چرا که رژیم احساس قدرت خواهد کرد و خود را فارغ از پاسخگویی خواهد دید.جناحی که قدرت را در دست دارد نماینده سیاهترین باندهای سپاه پاسداران است. آنها برای تثبیت حاکمیت خود نیاز به بحران آفرینی در بیرون از مرزها دارند. قطعنامه شورای امنیت میتواند مانع از این بلندپروازی شود.دود این بلندپروازی در چشم مردم ایران و منطقه میرود. آنها هیزم آتشی میشوند که رژیم برپا میکند. بایستی رژیم را متوقف کرد. قطعنامه ۱۷۳۷ در این راستا میتواند مؤثر باشد. رژیم به دنبال فرصت برای دستیابی به سلاح اتمی است. زمان را نبایستی از دست داد. به نظر من تحریم میبایستی تشدید و تسریع شود تا کارساز باشد. به گفتهی احمدینژاد به هنگام ارائهی بودجه سال ۸۶ به مجلس توجه کنید: «تدبیر نظام این بود که در مورد ایران قطعنامه ای صادر نشود، یا قطعنامه دیر صادر شود و صادر شدن قطعنامه به تعویق بیفتد و یک قطعنامه کم محتوا در مورد ایران تصویب شود». آنها میخواهند به نقطه برگشت ناپذیر برسند. بایستی فکر کرد چرا آنها میخواستند «قطعنامه دیر صادر شود» مگر مشغول انجام چه کاری هستند؟س: اما این تحریم میتواند شرایط سختی را برای مردم ما به ارمغان بیاورد آیا فکر آن را کردهاید؟این شرایط سختی که شما از آن صحبت میکنید ۲۵ سال است که توسط رژیم بر مردم ما تحمیل شده است و هر روز وضعیت مردم بدتر از قبل شده و وضع وابستگان رژیم و باندهای سیاه قدرت و وابستگانشان بهتر از پیش.هر اقدامی که باعث طولانیتر شدن عمر این رژیم شود عملاً بر خلاف منافع مردم ایران و در جهت خواست رژیم قرون وسطایی حاکم بر میهنمان است. هر اقدامی که باعث جلوگیری از دستیابی این رژیم به منابع مالی شود بایستی مورد استقبال قرار گیرد.ارتباطی که شما برقرار میکنید صحیح نیست. وگرنه آن طرف آن هم بایستی درست از آب دربیاید. سال گذشته یک بشکه نفت به رقم ۷۲ دلار رسید، میلیاردها دلار اضافه درآمد کجا رفت، وضعیت مردم ایران در یک سال گذشته را با قبل از آن و وقتی که نفت بشکهای ۲۵ دلار بود مقایسه کنید؟گرانی، فقر، فحشا، فساد و ... بیشتر شده است. فجایع اجتماعی بیشتر شده است. پس رونق درآمدهای نفتی و افزایش حجم مبادلات تجاری رژیم باعث بهبود وضعیت مردم نشده بلکه برعکس به ضد آن تبدیل شده است. این را خود رژیم نیز معترف است.در طول سال گذشته یک ریال به صندوق ذخیره ارزی اضافه نشده است. این پول ها کجا خرج شده است؟خیلی ساده است از این پولها برای بحرانزایی در سطح بینالمللی و مسلط ساختن سیاهترین باندهای سپاه پاسداران و دخمههای حوزه علمیه قم و مسجد جمکران بر مقدرات یک ملت استفاده شده است.اعتراف سعید لیلاز یکی از کارگزاران اقتصادی رژیم را در تارنمای «روز» نگاه کنید به صراحت در پاسخ گزارشگر که میپرسد:«اصلا چگونه ممکن است که یک دولت در عرض یک سال و اندی چنین بلایی بر سر اقتصاد مملکت بیاورد؟»میگوید:«همانطور که می بینید دیگر. ما خودمان هم تصور نمی کردیم دولت به این شدت موفق شود کارهایی بکند که جبران ناپذیر باشد. برخی از مسایل هست که اصلا شاید شما روزنامه نگاران در وهله اول متوجهش نشوید. از جمله اینکه میزان مطالبات معوق بانک ها امسال ۵۰ درصد نسبت به پارسال در همین موقع افزایش پیدا کرده. خب مگر آقای دکتر احمدی نژاد نگفت من آمدم پولی را که مردم گرفتند و بانک ها ندادند از حلقومشان بیرون بکشم؟ پس چطور این مطالبات ۵۰ درصد افزایش پیدا کرد. این یک رقم نجومی است. چندین تریلیون تومان پول در این یک سال اخیر وام گرفته شده که هنوز به بانک ها پس نداده اند. این یک فروپاشی نظام پولی و بانکی است دیگر. الان سطح مطالبات معوق در بعضی از بانک ها به بیش از ۱۰ درصد کل مطالباتشان رسیده. معنای اقتصادی و فنی اش این است که این بانک ها همه ورشکسته هستند، چون چشم اندازی برای اینکه مطالباتشان را وصول کنند وجود ندارد. همه این ها در همین یک ساله اتفاق افتاده»
[ii] [ii]مملکت را به ویرانی کشاندهاند، توجه کنید این اعتراف چند روز پیش وزیر ارتباطات و فنآوری اطلاعات رژیم است که میگوید: «در حال حاضر از لحاظ ضریب نفوذ تلفن همراه در خاورمیانه ایران در بین ۱۳ كشور رتبه یازدهم را دارد كه با پیشرفت و سرعت فعلی افغانستان در توسعه شبكه تلفن همراه، اگر تعلل كنیم این كشور جایگاه ایران را به خود اختصاص خواهد داد.»
[iii] [iii]موضوع عقب افتادن از کشور ویران و تحت اشغال افغانستان است. این فجایع زمانی است که تحریمی نبوده است و ۵۰ میلیارد درآمد نفتی در اختیار رژیم بوده است.س: اما محافلی که در آمریکا و اروپا و اسرائیل به دنبال پیشبرد خط تحریم هستند دلشان به حال مردم ایران نسوخته است و به فکر منافع خودشان هستند، آیا این همسویی با آنها نیست؟پس با این وصف ما باید دست از مبارزه با جمهوری اسلامی هم برداریم و به نوکران رژیم تبدیل شویم چرا که محافل راست و نئومحافظهکاران در سطح بینالمللی خواهان سرنگونی رژیم هستند و در این راستا دلشان برای مردم ایران نیز نسوخته است. در کشور خودمان سلطنتطلبها نیز مخالف رژیماند پس ما از رژیم حمایت کنیم.این تعابیر برای خلط مبحث پیش کشیده میشود. ما میبایستی بدون در نظر گرفتن مواضع دیگران منافع مردم و کشور خود را در نظر بگیریم و در راستای آن فعالیت کنیم و در این راه از فرصتهای به دست آمده در سطح بینالمللی نیز به نفع مردممان استفاده کنیم.این سیاست را که شما دست روی آن میگذارید یک بار حزب توده و سازمان اکثریت در سالهای ۵۸-۶۲ در کشورمان پیش بردند و همگی ما نتیجهی آن را دیدیم. آنها هر نغمهی مخالف و آزادیخواهانهای در کشور را همسو با منافع امپریالیسم ارزیابی کرده و آزادیخواهان را به ساواک، فئودالها و بزرگ سرمایهداران، گارد شاهنشاهی، اشرف پهلوی و ... منتسب میکردند. آنها تحت عنوان مبارزه با امپریالیسم از سرکوب نیروهای مترقی توسط یک نیروی ارتجاعی و قرون وسطایی دفاع میکردند.نتیجهی این سیاست را همهی ما دیدیم. سر آنها در کنار همان نیروهایی که روزی سرکوبشان را به خمینی و سپاه پاسداران و ... تبریک میگفتند بالای دار رفت. حالا عدهای دوباره میخواهند راه یک بار رفته را بروند.یک مثال ساده بزنم. در سال ۷۶ میلادی بعد از افتضاح واترگیت و شکست آمریکا در ویتنام، برای بهبود چهرهی آمریکا در سطح بینالمللی، کارتر بنا به توصیه کمیسیون سه جانبه و نهادهای قدرت در آمریکا سیاست حقوق بشر را در پیش گرفت و بر همین اساس شاه را برای انجام اصلاحاتی در زمینه حقوق بشر زیر فشار گذاشت. آیا در آن موقع ما نبایستی از فرصت به دست آمده برای پیشبرد منافع مردممان استفاده میکردیم؟آیا بایستی با محکوم کردن ایالات متحده آمریکا به دخالت در امور داخلی کشورمان به مخالفت با سیاست کارتر میپرداختیم؟ آیا ...س: اما مخالفان تحریم نیز با مسلح شدن رژیم به سلاح اتمی مخالفند. مثلاً سازمان راه کارگر، حزب توده و اکثریت و... در این رابطه اطلاعیهای داده و موضوع را متذکر شدهاند؟ راه کارگر میگوید: «باید با تلاش های جمهوری اسلامی برای دستیابی به سلاح های هسته ای ، شیمیایی و میکروبی و هر نوع سلاح کشتار توده ای ، به طور قاطع به مخالفت برخاست» و همچنین تأکید کردهاند که «با طرح های جمهوری اسلامی برای دستیابی به انرژی هسته ای ، به طور قاطع باید به مخالفت برخاست»من هم اطلاعیه مزبور و بحثهایی از این دست را خواندهام. از نظر من اینها به انشاءنویسی نزدیک است تا تعیین یک خط مشی سیاسی مسئولانه. کم نیستند فعالان سیاسیای که به دام این گونه شعارها و تحلیلها افتادهاند. بسیار خوب به چه شکل میخواهند به شعارهای خیرخواهانهشان جنبهی عملی دهند؟ رژیم جمهوری اسلامی که به تلاشهای قدرتهای بینالمللی در این زمینه دهنکجی میکند به اطلاعیه راهکارگر توجه کرده و دست از این کار بر میدارد؟ چنانچه دست از این تلاشها بر نداشت چه باید کرد؟ «مخالفت قاطع» که از آن نام بردهاند به چه معناست و چگونه عملی میشود؟ فرق آن با «مخالفت غیر قاطع و آبکی» چیست؟ باور کنید کلمات معنا دارند. در نشستهای بینالمللی به هنگام نوشتن متن یک اطلاعیه و یا قطعنامه و ... ساعتها و روزها روی آن بحث میکنند. چرا که کلمات را بدون دلیل به کار نمیبرند. امیدوارم این دوستان عبارت «مخالفت قاطع» را که جا به جا از آن استفاده میکنند معنا کنند و اقدامات خود در این زمینه را مشخص کنند. حتماً که فکر نمیکنند در مسابقه انشاء نویسی علیه رژیم شرکت کردهاند.یا مثلاً گفته میشود «تشدید فشار سیاسی» روی رژیم، سؤال من این است معنای عملی این جمله چیست؟ چگونه میشود فشار سیاسی مؤثر روی رژیم آورد؟ آیا فشار سیاسیای قوی تر از بردن پرونده به شورای امنیت ملل متحد هم داریم؟ همین اقدام صرف چه تأثیری داشته و یا میتواند داشته باشد، هیچ. گاه گفته میشود جلوی سفر مقامات رژیم به خارج گرفته شود. جلالخالق! این دسته افراد همانهایی هستند که میگویند تحریم اقتصادی نقشی در کوتاه آمدن رژیم نداشته و تنها به فقیر ش